در سالهای قبل به دفعات بازیگرانی که حتی به طور سطحی هم از دین شناختی ندارند . به خود زحمت داده و به مقدسات دینی که بر پایه علم الهی ونبوی است تعرض کرده اند.حساب آنان جداست . اما گله از مسئولانی است که این هنجار شکنی را تحمل می کنند.
در ابتدا چرا باید به این بازیگران میدان داد. بازیگر قحطی اومده
قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای
دین حق همین است که بالای منبرها گفته می شود،ولی دو چیز کم دارد:یکی اخلاص و دیگری،دوستی خدای متعال
هی نگو دلم اینطور می خواهد،ببین خدا چه می خواهد
خدا همه عالم را برای شما و شما را برای خودش آفریده است.ببینید که چه مقام و منزلتی برای شما آفریده است
قاشق برای خوردن غذا خوب است و فنجان برای چای نوشیدن و.انسان هم تنها برای آدم شدن خوب است.
مقدسها همه کارشان خوب است فقط باید منیت خود را با خدا عوض کنند.
اغلب مردم اظهار میدارند که ما امام زمان را از خودمان بیشتر دوست داریم،حال که اینطور نیست زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشم،باید برای او کار کنیم،نه برای خود.
اگر چشم برای خدا کند می شود(عین اللّه) و اگر گوش برای خدا کار کند می شود(اذن اللّه) و اگر دست برای خدا کار کند می شود تا می رسد به قلب انسان که جای خداست.
همه خودهای انسان از خودپرستی است.تا خداپرست نشوی به جایی نمی رسی.
فرهاد هر کلنگی که می زد به یاد شیرین و به عشق او بود.هر کاری انجام می دهی تا پایان کار،باید همین حال را داشته باشی.همه فکر و ذکرت باید خدا باشد،نه خود.
از کلمه (ما) بگذرید،آن جا که در کارها کلمه(من) و (ما) حکومت می کند،شرک است
وقتی خدا را شناختی،هر چه می کنی باید خالصانه و عاشقانه باشد.حتی کمال خود را هم در نظر نگیر.نفس بسیار زیرک و پیچیده است و دست بردار نیست.به هر نحو شده میخواهد خود را وادار کند.
در هر نفس کشیدن،امتحانی است.ببین با انگیزه رحمانی آغاز می شود یا با انگیزه شیطانی آمیخته می گردد.
قرآن کریم درباره پیامبر خاتم، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «و لکم فی رسولالله اسوه حسنه»؛ از این رو سیره و سنت رسول امین اسلام که برخی را اشاره می کنیم، می تواند گره از بسیاری از مشکلات مادی و معنوی انسان ها باز کند:
1-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت.
روزی وزیر هارون الرشید از کنار قبرستان رد میشد؛ دید جناب بهلول، استخوانها را در قبرستان جابجا میکند، و دنبال چیزی میگردد. گفت: بهلول! اینجا چه میکنی؟ بهلول گفت:
امروز آمدهام اینها را از هم جدا کنم. فرق بگذارم بین وزیر، دبیر، سرهنگ، سرتیپ، تاجر، حمّال و . . میخواهم ببینم داخل اینها کدامشان وزیر است! هر چه نگاه میکنم میبینم تمام مثل هم هستند. اینها بیخود در دنیا بر سر هم میزدند.1
1- آیتالله دستغیب، معارفی از قرآن، ص 325
دلهای بیمار
شاید تجربه کرده باشید، اگر سگی گرسنه رو به شما آورد و همراهتان نان یا گوشت باشد، آیا به گفتن چخ رد میشود؟! چوب هم بلند کنی فایده ندارد او گرسنه است و چشمش به غذا است. چوبش هم بزنند فایده ندارد و دست بردار نیست. اما اگر هیچ همراه نداشته باشی، با آن شامهی قوی که دارد چون میفهمد چیزی نداری تا گفتی چخ فوراً میرود.
دل شما نیز مورد نظر شیطان است، نگاهی به دل میکند، اگر آذوقهی او مانند حب مال
ادامه مطلببوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشته باد جان دو عالم فدای تو
برخیز و باز بر سر نی آیه ای بخوان
ای من فدای آن سرِ از تن جدای تو
اندر منا ذبیح یکی بود و زنده رفت
ای صد ذبیح کشته شده در منای تو
رفتی به پاس حُرمت کعبه به کربلا
شد کعبه حقیقی دل کربلای تو
اجر هزار عمره و حج در طواف تست
ای مروه و صفا به فدای صفای تو
تا با نماز خوف تو گردد قبول حق
شد سجده گاه اهل یقین خاک پای تو
با گفتن رضاً بقضائک به قتلگاه
شد متحد رضای خدا با رضای تو
تو هرچه داشتی به خدا دادی، ای حسین
فردا خداست جلّ جلاله جزای تو
خون خداست خون تو و جز خدای نیست
ای کشته خدا! به خدا خونبهای تو
اینجا غیبت کردهاند
حجتالاسلام سید احمد فاطمی:در اوایل طلبگیام، روزی مرحوم علامه به حجرهام تشریف آوردند و فرمودند: «به ظاهر در این جا غیبت شده است!» گفتم: بله؛ پیش از آمدن شما چند نفر که درسشان از من بالاتر بود، این جا بودند و غیبت کسی را کردند. علامه فرمودند: «باید میگفتی از این جا بروند این حجره دیگر برای درس خواندن مناسب نیست؛ اتاق خود را عوض کن».1
دهان روح و دهان تن
یکی از اهم مراقبات، این است که انسان واردات و صادرات دهانش را مواظب باشد. آن لقمه نانی را که به دهان میگذارد اگر از روی حساب نباشد، هرزهخوار میشود و انسان هرزهخوار، هرزهگو میگردد. آن دهانی که وارداتش آلوده است، صادراتش هم آلوده است.
چرا دفتر وجود و صحیفه نفست را به اینگونه اباطیل پر میکنی. یکی از عهدهای شیخ رئیس، در رساله عهدش این است که رمان و قصههای باطل نخواند. حرفها و افسانههای باطل، دهن و ذهن را کج و معوج میکند و نفس را از درستاندیشی و درستیابی منحرف میکند.1
انسان دو دهان دارد: یکی گوش که دهان روح است و دیگر دهان که دهان تن او است. این دو دهان خیلی محترماند. انسان باید خیلی مواظب آنها باشد. یعنی باید صادرات و واردات این دهنها را خیلی مراقب باشد. آنهایی که هرزه خوراک میشوند، هرزهکار میگردند. کسانی که هرزهشنو میشوند، هرزهگو میگردند.
وقتی واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پلید و کثیف میشود. یعنی قلم او هرزه و نوشتههایش زهرآگین خواهد شد. امیرالمؤمنین, فرمود: عمل نبات است و هیچ نبات از آب بینیاز نیست و آبها گوناگوناند. هر آبی که پاک است، نبات آن هم پاک و میوهاش شیرین خواهد بود؛ و هر آبی که پلید است، نبات آن هم پلید و میوهاش تلخ است.2
خودِ عمل، حاکی است که از چه آبی روییده شده است.3
1- مجموعه مقالات آیتالله حسنزاده آملی، ص 36-37
2- نهجالبلاغه، خطبه 155
3- مجموعه مقالات، ص 121-122
درباره این سایت